Tuesday, January 25, 2011

اطلاعیه : انتقامجویی کور در حضیض استیصال

بيژن نيابتی bijanniabati@hotmail.com
پنج بهمن 1389
اطلاعیه : انتقامجویی کور در حضیض استیصال

صبح امروزدومین و سومین نفر از یک گروه شش نفره محکوم به اعدام از وابستگان مجاهدین خلق به جوخه اعدام سپرده شدند . جرم آنان به اداعای خود دادستانی رژیم " توزیع تصاویر و پلاکاردهای مربوط به مجاهدین، تهیه تصویر و فیلم از درگیری‌ها و نیز سر دادن شعارهایی به نفع گروهک نفاق است". جرم اعلام شده دیگرشان هم " سابقه تردد به اردوگاه اشرف ، مقر سازمان مجاهدین در عراق برای دیداربا بستگانشان" می باشد . همین ! پیش ازاین نیز علی صارمی با یک سابقه بیست و چند ساله زندان و شکنجه با همین مستندات ! سربدار شده بود .

قصدم در اینجا نه یک محکومیت خشک و خالی است و نه هم گلایه از وضع موجود . که کار من هرگز نه آن بوده است و نه این . برای من این رژیم محکوم کردنی نیست ! از بالا تا پایین آن سرنگون کردنی است . با تمامی اراذل و اوباشانش از اصلاح طلب تا اصولگرا چه در داخل و میانه آن و چه در کنار و پشت سرآن .

سرکوب و شکنجه و اعدام در این رژيم اصلا چیز تازه ای نبوده و نیست . اینها عمده ترین پارامترهای حفظ موجودیتش هستند . بخش اساسی عناصر تشکیل دهنده هویت آنند . آنچه که جدید است اما ، عدم برخورداری اعدامهای اخیر از هرگونه عقلانیتی هست که رژيم تلاش کرده بود در دهه هفتاد و هشتاد بر سیاست سرکوبش حاکم کند . آیا فهم این موضوع که اعدام این زندانیان در شرایط کنونی کمترین ضررش برای رژیم ، بالا رفتن کفه دشمن ترین دشمنانش درتعادل قوای داخلی و بین المللی می باشد، کارسخت و دشواری هست ؟ زندانیانی که بگفته یکی از وکلایشان حکمشان از نظر حقوقی و در کادر قوانین خود رژیم هم بیش از یک سال حبس نمی توانسته باشد. این چه عاملی است که رژیم قدرقدرت و قوی شوکت را به چنین حضیض ذلتی انداخته است که تعادل خود را ازدست داده ، تلوتلو می خورد ؟ چه رفته است با رژیمی که از درون خود آلترناتیو ارائه می داد و گفتمان می ساخت و خط مشی مورد نظرش را به بخشهایی از به اصطلاح اپوزیسیونش هم حاکم می کرد ؟ رژیمی که حتی برای خود اپوزیسیون هم دست سازی می کرد . هم در تلویزیونهای بظاهرمخالف خود در لس آنجلس جولان می داد . هم می گذاشت که آزادانه فحشش دهند و مسخره اش کنند . در مقابل اما از کسی چیزی طلب نمی کرد الا دو چیز . زدن مجاهدین و تبلیغ و تثبیت گفتمان رژیم ساخته و ضد انقلابی "عدم خشونت " را .

چه رفته است با رژیمی که شرق و غرب جهان را بازی می دهد و مدعی مدیریت آن هم هست با اینحال در مقابل دشمن خود این چنین درمانده و زبون عمل می کند . چه حکمتی است در این استیصال در مقابل دشمنی که جز سه هزار و اندی در بیابان تحت محاصره در اختیار ندارد ؟ آن کدام ابلها مردی است که نفهمد مفهوم واقعی اعمال خشونت سازمانیافته در چنین ابعادی علیه هر جریانی که باشد هیچ چیز نیست جز اقرار به قدرت و توانایی جریان مربوطه و اعتراف به ضعف و ناتوانی خویش .

با اینحال من رژیم را ابله نمی دانم . بیچاره می بینم ! واکنشهای غیرعقلایی رژیم از بلاهتش نیست . از بیچارگیش هست . صفیر گلوله ای که در تاورنی شلیک شد بیش از همه گوشهای رژیم را آزار داد مفهوم آن شلیک را نیز هیچکس به اندازه رژیم فهم نکرد. چرا که هیچکس هم به اندازه او با کانونهای قدرت جهانی ، عملکردهای آنان ، حیطه های نفوذشان و در یک کلام قواعد بازیشان آشنا نیست . عروج دوباره مجاهدین از میانه استیصال جناح بازها در "تغییر رژیم " و استیصال رژیم در تحمیل خود به نظم نوین از سویی و مردم ایران از سوی دیگر عامل اساسی سوت زدنهای رژیم ولایی در تاریکی است . فرستادن مشتی لات و لمپن به در قرارگاه اشرف برای پرتاب سنگ به مجاهدین برای رژیمی که روزگاری جسارت پرتاب ده ها موشک اسکاد به همین قرارگاه را داشت نشانه چه چیزی غیر از این هست ؟ چاپ خبری مبنی بر تهاجم ارتش و پلیس عراق به مجاهدین و ضرب و جرح آنان و حتی کشته شدن دو تن از آنان در سایتهای رژیم که داد مزدوران خودش را نیز از مقابل در اشرف درآورده و به تکذیب این خبرسازی حیرت انگیز به نفع مجاهدینشان واداشته را چگونه می توان تفسیر کرد ؟


حماقتهای پی درپی و تلوتلو خوردنهای مستانه نظام مقدس را البته می توان بازهم شماره کرد . بیشتر از اینها دیگر چندان مهم نیستند . آنچه مهم است آن مجموعه عواملی است که مسبب چنین واکنشهای غیر عقلایی و دشمن شادکنی ! است که هر روز بر ابعاد کمی و کیفی آن افزوده می گردد .

برای رژیم مثل روز روشن است که سیاست " تغییررژیم" جناج بازها درشرایط استیصال مطلق آمریکاییها و انزوای خردکننده طرح اسرائیلی ها در رابطه با تهاجم نظامی مستقیم به ایران و تجزیه کشور ، تخم مرغهایش را آرام آرام و یکی یکی در سبد "عنصرداخلی" قرار می دهد و در همین راستا گفتمان ویژه خود را نیز در پهنه های مختلف به پیش برده و تثبیت می کند . وحشت رژیم در یک کلام ازاین است که در نهایت جناح بازها در شرایط استیصال مطلق ، تن به "راه حل سوم" ارائه شده توسط مریم رجوی بدهد و اشرف دوباره و اینبار در کادر قواعد بازی بین المللی و بطور" قانونی" مسلح شده و آتش پنهان ولی همواره گدازان زیر خاکستر درسراسر ایران را شعله ور کند . هرکس هرچه می خواهد بگوید . منشاء تلوتلو خوردن های جلاد غیرازاین نیست . انتقام کشی های کور نشاندهنده ورود رژیم به یک فاز واکنشی است . بیست و اندی سال بود که دشمن کنش می کرد و ما تنها واکنش نشان می دادیم . این معادله دیگر همانی نیست که بود .


بیژن نیابتی ، 5 بهمن 1389