Friday, November 6, 2009

یادداشت سیاسی درخشش "عمل سرخ " بر بام "جنبش سرخ"




بيژن نيابتی bijanniabati@hotmail.com

14 ابانماه 1388

یادداشت سیاسی




درخشش "عمل سرخ " بر بام "جنبش سرخ"

سیزده آبان امسال ، سرفصل جدایی عنصراجتماعی از "جنبش سبز" به لحاظ محتوایی و نماد درخشش " جنبش سرخ " بود که فراترازهرچیز خود را در بی شمار شعارهایی نشان می داد که دیگر هیچ نشانی از سبزی لجن اصلاح طلبی بر جبین نداشت . در مرداد ماه امسال نوشته بودم که :

مهم این نیست که مردم در صحنه مچ بند سبز بر دست و روبان سبز بر پیشانی داشته باشند . مهم این است که شعارهایشان سرخ باشد و یا بشود . از قضا شعار سرخ با پرچم سبز ، بسا کارسازتر از شعار سرخ با پرچم سرخ در شرایط

کنونی است . اصلا آنجا در خیایان دیگر سرخ و سبز معنا ندارد . قداره بندان مسلح رژيم " جمهوری اسلامی" هستند در آنسو ، و دراینسو، جنبش رنگارنگی که البته باید آرام آرام و در تمامیت خود به سوی دروازه های " گذار از نظام" هدایت شود .

و اینک هنوز سه ماه نگذشته است که شتاب تحولات و رادیکالیسم در پایین ، جنبش کذایی سبز را از مرزهای ساختارشکنی به سوی " جنبش سرخ " پرتاب کرده است . موسوی همچون امامش خمینی می گوید : جمهوری اسلامی ، نه یک کلام کمتر ، نه یک کلام بیشتر ! مردم اما می گویند : استقلال ، آزادی ، جمهوری ایرانی . شارلاتانهای رنگارنگ سبزشده می خواهند رهبرفقط پاسخگو بشود و دولت فقط استعفا دهد . مردم اما فریاد می زنند : مرگ برخامنه ای ، مرگ بر اصل ولایت فقیه ، مرگ بر دیکتاتور. آنها خواستار آزادی زندانیان اخیر یعنی خودی هاشان هستند . خلق اما آزادی کلیه زندانیان سیاسی را می خواهد . ابلهانه در حیر و ویر سرکوب و هنگامه شکنجه و کشتار، دنب

ال گاندی و ماندلا می گردند . مردم اما شعار می دهند : می کشم ، می کشم ، آنکه برادرم کشت و وای بروزی که مسلح شویم . آنان می خواهند تا قبح تسلیم زبونانه گله ، گله جنایتکاران اسبق و اصلاح طلبان قلابی امروز را در دادگاه و زندان بریزند و تسلیم را امری طبیعی جلوه دهند . ما اما از تکرار مداوم حماسه بی نظیر مقاومت سربدارانی که در عنفوان جوانی ، سرفرازانه و بی آنکه حتی بعضا نامشان را هم به جلاد بگویند بر طنابهای دار بوسه زدند ، خسته نخواهیم شد . خسته نخواهیم شد که بگوییم زانو زدن در مقابل دشمن بد است . با هر انگیزه و توجیهی . مقاومت در مقابل ستم ، ارزش است و تسلیم ضدارزش . با هر انگیزه و توجیهی . می توان آدمی را که می شکند فهم کرد و او را تخطئه نکرد ، اما نمی توان نفس "شکستن " را به مثابه یک ضدارزش نفی نکرد . می توان با تواب به مثابه قر

بانی برخورد کرد و او را شایسته مجازات ندانست . اما هرگز نمی توان بریدگی و خیانت را به مثابه یک ضد ارزش ، لباس طبیعی بودن پوشانیده و بدان مشروعیت داد.

باری دیروز با به زیر کشیدن و لگدمال شدن تصویر منحوس خامنه ای ، ابهت رهبری نه در منظر جنبشهای پیشتازدانشجویی و کارگری و ... که درچشم "عنصراجتماعی" شکسته شد . این را می گویند اعتلای "جنبش سرخ" . مهم نیس

ت چه کسی با چه رنگی و با چه شعاری دست به اینکار می زند . مهم آن است که این دیگر بی هیچ اما و اگری سرخ است . حتی اگر با شعار یا حسین ، میرحسین هم باشد .

سه ماه پیش گفتم که مهم نیست درخیابان مردم چه رنگی باشند ، ولی مهم است که شعارها حتما سرخ باشند . امروز می گویم که حالا دیگر می توان گامی جلوتر هم گذاشت و گفت شعارها هم الزاما می توانند سرخ نباشند ولی آنچه که باید حتما سرخ باشد عمل سرخ است . این همان مرز سرخ میان ما و سبزهاست. اینجا همان خط سرخی است که عقابهای کاغذین سبز، پر می ریزند و مشتها را باز می کنند . حتی اگر چند صباحی نیز به فریب خود و خلق الله مشغول باشند .

نگاه کنید به تی

تر اصلی و عکس امرو

ز سایت روزآن لاین که مرکز تجمع شارلاتانهای سبزشده عمدتا مقیم خارج از کشور هست . آنها عکس زیر را انداخته و بالای آن ابلهانه نوشته اند :

" معترضین ایران

را سبز کردند " !


این همان خیابانی است که گفته بودم " جنبش سرخ " در انتهای آن صبورانه به انتظار نشسته است . نگاه کنید به گلایه های سیدعطاءالله مهاجرانی از سخنگویان جنبش سبز ، که چه خوب موضوع را گرفته است و چه با وضوح اهداف جنبش کذاییش را برای حسرت بدلانی که به صرافت بوی کباب بدنبال حمار داغ شده سبز افتاده اند ، توضیح می دهد . او می نویسد :

" در سفری که به آمریکا داشتم، پس از صحبتم در نشست واشنگتن انستیتیوت و نیز کالج مونتگمری با موجی از پرسش ها و نظر ها روبرو شدم. شاید قدر مشترک پرسش ها و نظرها که از سوی برخی افراد متفاوتی مطرح می شد این بود که: به اندازه کافی سبز نیستم .

سبزی مورد نظر دوستان سرخی می زد و گاه سرخ سرخ بود . آنان جنبش سبز را مرحله ای و مقدمه ای برای انقلابی تازه تلقی می کردند که در یک کلام بساط جمهوری اسلامی را بر خواهد چید. از دید آنان آقایان موسوی و کروبی و خاتمی هم رهبران مرحله ای هستند و ملت ایران از آنان گذر خواهد کرد. این سخن تازه ای نبوده و نیست. سی سال است که مجاهدین خلق و سلطنت طلبان بر همین موضع پای فشرده اند. در واقع آنان سرخند . "

نهضت سبز ملت ایران تلاشی است برای احقاق حقوق تضییع شده در انتخابات 22 خردادماه، و نیز پی گیری آزادی فرزندان رشید ملت ایران که به زندان افتاده اند و مجازات آنانی که جوانان مردم را کشته اند .

به گمانم می توان بر دو مرحله مشخص تکیه کرد :

اول: برکناری رییس جمهور و دولت ناشی از تقلب و کودتا

دوم: پاسخگویی رهبری در باره اقدامات و تصمیم هایی که انجام می دهد . برای این دوخواسته مشخص می توان از ظرفیت همین قانون اساسی موجود استفاده کرد.

سرخ ها، جنبش سبز را یک بهانه و فرصت می دانند . از این رو می کوشند برای آن خط مشی و اهداف و حتی رهبری دیگری تعریف کنند ."

سیزدهم آبانماه بر جنبش سرخ سرنگونی مبارک باد .